گرانترین انگشتری که درین راسته می توانید
گرانترین انگشتری که درین راسته می توانید پیدا فرمائید انگشتر الماس میباشد که بالای 20 میلیون تومان ارزش داراست.
به نقل از ایسنا، یوسف حیدری، گزارشنویس، در مجله کشور ایران نوشت: «در صورتیکه می خواهی گردش خونت بالا برود و تپش گذشته منظمی داشته باشی و نور و روشنایی چشمانت زیاد باشد، سنگ فیروزه را سفارش میکنم؛ هم سالمی میاورد، هم از دیده و لحاظ در امان می مانی. در حالتیکه می خواهی از آسیب معده در امان باشی و التهابات تن التیام پیدا نماید و تمرکز داشته باشی و گرما و نیروی معاش اضافه شود، سنگ عقیق؛ خیلیها پاسخ گرفتهاند.» علیرضا انگشترهای نقره باطن ویترین را یکیازیک کدام از نشان میدهد و در رابطه سنگهایش صحبت می زند بعد از آن که متوجه میشود کلامهایش خیلی هم برایم باورپذیر وجود ندارد، کتابی را از قفسه خارج می کشد و می گوید: «اندیشه نکنی اینها را از خودم درآوردهام. تمامی چیزهایی که گفتم اینجا توی این نوشته: «کتاب سنگدرمانی» شوفل برگر که برای تمام کلامهایش هم مدرک آورده.»
اینجا در بازار انگشتر شهرری که بخشی از بازار سنتی همجوار با صحن فرمان روا عبدالعظیم(ع) میباشد، هنوز هم معامله و تعمیر اشکال انگشتر رونق داراست. خیلیها میخواهند سوغاتی از شهرری داشته باشند، برخیها برای گشایش گرهی که در عمل افتاده راز از اینجا درمیآورند و خیلیها هم ولی مشتری دایم انگشتر میباشند و به عهد و پیمان دیرینها انگشترباز. در بازار انگشتر شهرری مردان پا به سن گذارده متعددی میبینید که دنبال گمشدهای از این ویترین به آن ویترین میروند. یک کدام از فیروزه اصل می خواهد یکیاز دُر نجف، یک کدام از رکاب حجت، یکیاز رکاب فضلی. یکی از میخواهد ذیل سنگ شرفالشمس انگشترش بنویسند یا این که ستارالعیوب، یک کدام از میخواهد روی رکاب بنویسند اینجانبالله موفقیت. توی هر ویترین اشکال سنگ عقیق و فیروزه با رنگ و لعاب کنار هم جاخوش کردهاند و به دور و برشان هم زنجیرهای نقره و تسبیح عرضاندام می نمایند.
علیرضا به عبارتیطور که انگشترها را یک کدام ازیکی ویترین خارج میکشد با پارچه مخصوصی برق میاندازد. 10سال میباشد که درین فن سرگرم فعالیت میباشد. وی با اشاره به عکسی که به دیوار دکان نصب گردیده می گوید، نسل در نسل مالک این فروشگاه در عمل نقره و انگشتر بودهاند: «خوب میباشد بدانید آنهایی که انگشترباز می باشند، یک پایشان دراین بازار میباشد و یک پایشان هم قهوهمنزلهای شوش و مولوی: «مشتریهای ما اکثر وقت ها به زیبایی و خاصیت سنگها اهمیت می دهند و ما هم تا جایی که قابلیت و امکان دارااست مشورت کردن میدهیم. اضافه مشتریهای ما دنبال سنگ رزق و روزی میباشند. سپس هم دیدهجراحت و برطرف شدن ایرادات معاش. خیلیها پاسخ می گیرند. اما در گزینش گونه سنگ نیت خیلی مهم میباشد و این طور وجود ندارد که شما برای رزق و روزی سنگی را گزینش کنی و فارغ از همت معطل روزی باشی البته خیلی از مشتریها زمانی سنگ عقیق یمن را گزینش مینمایند بعداز یک بازه زمانی هنگامی مارا میبینند با خوشحالی خبر از گشایش در معاش و زیاد شدن رزق و روزی شان میدهند. خویش اینجانب هم اعتقاد و باور متعددی به انگشتر و سنگ دارم. پارسال انگشتر فیروزهای که مدام دستم بود یک هفته توی دکان جا گذاشتم و به عبارتی یک هفته موتورم را دزدیدند. ولی بیتوجهی اینجانب هم بیتأثیر نبود ولی در حالتی که انگشترم دستم بود شاید این رخداد نمیبه زمین خورد.»
ولی کلیه مشتریها دنبال سنگدرمانی یا این که باور به خاصیت و انرژی هر سنگ، رمز از این بازار درنمیآورند بلکه خیلیها به سفارشهایی که در کتاب ها فقاهتی گردیده سراغ علیرضا و سایر فروشندهها می آیند. وی با اشاره به پنج سنگی که زوار فرمانروا عبدالعظیم مشتری آن ها می باشند، می گوید: «عقیق یمن، فیروزه، حدید، دُر و یاقوت پنج سنگی میباشند که خاصیت درمانی و عرفانی داراهستند. نقره هم سومی فلز گرانبهای عالم میباشد و درصورتی که از این پنج سنگ روی انگشتر نقره مصرف شود خواص درمانی خیلی متعددی به یار و همدم خواهد داشت. اما این که از چه رکاب انگشتر به کارگیری نمائید هم خیلی مهم میباشد. به عنوان مثالً رکابهای دستسازی که مهر استادان بنام روی آنان حک گردیده باشد قیمت خیلی زیاد داراهستند و به نوعی شناسنامه انگشتر محسوب میشوند.»
یکیاز انگشترها را نشانم می دهد و میگوید: «این رکاب انگشتر فعالیت دست معلم فرهاد میباشد.، این یکیاز هم فعالیت مدرس احمد ری. استادان رکابساز دیگری هم میباشند مثل فرهاد ری، مانی شیرخدا، معلم حیدری و معلم شاهرخ. بها رکابهای دستساز تا یک میلیون تومان هم میرسد. خیلی از زوار 19 فروددین ماه که به شرفالشمس دارای شهرت میباشد، انگشترهایشان را برای تایپ کردن دعای شرف الشمس که پشت نگین حک میگردد بهاین راسته می آورند. این دعا را به اسم مالک انگشتر و مامان وی مینویسیم.»
پیرمردی با شوق واشتیاق درگیر برانداز کردن انگشترهای ویترین میباشد. هر تعدادی لحظه یک توشه هم به انگشترهای دست خودش نگاهی میاندازد و آنهارا کنار انگشترهای ویترین قرار میدهد. همراهش وارد دکان می شوم. انگشترهایش را خارج میکشد و روی میز میگذارد: «چقدر میارزند؟ میخواهم با یکسری تا از انگشترهای ویترین عوض کنم.» مالک فروشگاه با ذرهمیان، نگین انگشترها را برانداز میکند و می گوید: «بابا جان این انگشترها قلابی میباشد و سنگشان هم ارزشی ندارند.» پیرمرد از شنیدن این گزاره شوکه می شود و بر آبا و اجداد پسرانش ناسزا می گوید: «هر چی میگویم اینجانب انگشتر دوست ندارم پذیرش نمیکنند. تعدادی شب گذشته این انگشترها را به تیتر هدیه به اینجانب دادند و گفتند سنگشان اصل و گران میباشد. اینجانب معمولی هم یقین کردم و امروز اتفاقی برای تغییر دادن آنان به بازار آمدم.» پیرمرد این را می گوید و با عصبانیت از فروشگاه خارج میرود.